.......
و اِی وای بر من
و برمنِ مسکین و بر منِ تنها و بر منِ زیانکار و بر منِ مفلوک
و منِ رانده شده از افلاک
و بر منِ حیف بر اسفل
و چه کسی دست مرا ازین مرداب بیرون خواهد کشید؟
غیر از توی من
منِ شرمنده و منِ رو سیاه از کرده ها و ناکرده ها؟؟؟!!
ای هستی جان
ای دار و ندار بر تو فدا
تا کی آخر من در شوره زار؟
و من ظلم کردم در نفس خود
و من دست و پا می زنم در پیله خود
و چگونه است که ؟؟؟
چه بگویم توکه بالنده بالا دل رُبایی
تو که بی سرمه چشمون سُرمه سایی
به ما گویی که سرگردون چرایی؟
و من آگاهم از تقصیرکار بودن خود
وجزاین نیست
چرا که تو کرم خود را بر من روا داشتی
ولی من درمانده به شکرانه نعمتت
و آمدن به سوی تو ازتو دورتر می شوم
و....
افسار خود را به دست ابلیس داده ام
به هر جا که خواهد کشد مرا
چرا دلیل همه نقصان هارا
به آن رجیم نسبت می دهیم ؟
او یک بار خطا کرد و من همچنان در خطای خود مُصر
پس کسی مقصر نیست جز من شرمنده
جز این شرمنده بیچاره
از سپیدی ها رانده
تو را به عظمتت
تو را به جبروتت
تو را به بزرگیت
و تو را به مهربانی و بخشندگیت
من را از این رخوت نجات بده
من را به چشمه ای برسان
من را به چراغی برسان که با آن
راه وطریق را پیدا کنم
و من را غیرت بده
خدایا به من عزت بده
من را شرف عطا کن
من ازتو راه هدایت می خواهم
من از تو کلید نجات می خواهم
به من همیشه ناسپاست مثل همه زمان ها
از الطافت عنایت کن