سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر خداوند از نافرمانى خود بیم نمى‏داد ، واجب بود بشکرانه نعمت‏هایش نافرمانى نشود . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
رؤیای خاموش(دوشنبه 87 مهر 29 ساعت 7:0 عصر )

و من دوباره سرمست از گناه
از بی معرفتی و بی عصمتی
همیشه این گونه است
انسان تا زمانی که در حال جستن است
برای همه هیچ چیز
کور است و
کر  است و
نمی فهمد و درک نمیکند
همچنان با نادانی خود در حال پرواز از روی واقعیات است
و چون تو ی چنگی ملخک! 
و آن پرده چون بر افتد نه تو مانی ونه من
توی اون لحظه که به زمین سقوط می کنی
آشفته و هراسان از خواب بر میخیزی همه چیز  را آشکار و روشن میبینی
آرزو می کنی ای کاش بر گردم تو خوابم و نوعی دیگر برخورد کنم
ولی دیگر بیداری و دیگر نمی توانی به آن رویا برگردی
رویا خاموش شده و اگر کاری باید کرد در آن زمان باید می کردی
وقتی بیداری تنها نتیجه ان رویا برایت می ماند
خدایا کمکم کن که قبل از اینکه از رویا برخیزم 
با حسرت بر نخیزم و بر خود افسوس نخورم که چرا درست رفتار نکردم
ای قلم تو شاهد باش
من همچنان با نفس و عقلم در ستیزم
و ای خدا تو را به جبروتت قسم که من را یاری کن
من نمی خواهم جزو دشمنان تو باشم
از تو می خواهم اراده من را قوی سازی
مرا نیرومند ساز تا در مقابل نفسم شکست نپذیرم
و کمرم برای بندگی او تا نشود
همیشه این گونه است توی حساستیرن لحظات نیز بنده ات را فراموش نمی کنی
و راه را به او می نمایی
ولی کسی که سر افکنده است چگونه جلوی قدمش را ببیند؟
هرزمان که اراده می کنم به تو نزدیک تر شوم
دیواری بزرگتر و وسوسه انگیز تر بر جلوی خود میبینم که مرا ...
و تو باز هشدارم می دهی و مرا بیم می داری
خدایا آخر من چه بنده ای هستم چقدر ناسپاسم من ؟
چه بگویم؟

تو که خودت همه چیو میدونی پس من چرا در هذیانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 14  بازدید
بازدیدهای دیروز: 20  بازدید
مجموع بازدیدها: 196083  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «