سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس گفتن «نمی دانم» را واگذارد، به هلاکت گاه خود درآید [امام علی علیه السلام]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
حکایت انتظار(چهارشنبه 88 مرداد 14 ساعت 2:9 عصر )

سلام به نام بزرگت
احساس می کنم به سویت دعوت شده ام جایی می آیم که دیگر شاید بازگشتی برآن نباشد. نمی دانم! شایدهم نخواستی ام و بگرداندی ام
همیشه ازتو خواسته ام مرا پاک گردانی و به سوی خود بری ام
تو لطف خود را بر من نمودی و آنچه که ماند کاهلی بود از من
زمانی هست که دیگر توبه هم دیر شده و خود بر این موضوع واقفم. مانند مردابی که تا گردن فرو رفته و هیچ دست و پایی نمیزنی چون که در زمان کوتاه تری فرو خواهی رفت. پس منتظری که هر لحظه چشمانت دیگر آسمان را نبیند ولی باز درآن لحظه تو  فراموش نمی شوی هر آن که تو خواهی و تقدیر است پذیرا می شویم.  و من این صحنه را چندین بار تجربه کرده ام. چاره ای نیست جز انتظار. انتظاری که خود نیز نمی دانی که چه پیش خواهد آمد انتظاری بدون هیچ پیش زمینه ذهنی.
اکنون به بی بنیاد بودن جهان و سست بودن پیمان ها و بی وفایی مردمان پی میبری. در واقع این شکل و رنگ زندگی خاکیست.
دیر زمانی نیست که در سرزمین خفتگان  بودم. آنجا خفته ای یا شاید زنده ای نو آمده بود. با اطرافیانی زیاد که برای بدرقه اش آمده بودند. نزدیکترین فردش. و ما که دور بودیم از او. او را در آرامگاهش نهاده و مدتی برای وداعش اشک ریختیم زمان طولانی نکشید که همه رحل سفر بستند و از پیش او رفتند و من ایستاده نظاره گر بودم. همه رفتند و او ماند تنها. و او به سرزمین نیسانی سپرده شده بود.
و این حکایتی است غریب که  برای همه ما گفته خواهد شد. ولی نمی دانم چرا هر کس گمان می برد که حکایت بعدی برای دیگری خواهد بود!!!!!


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 9  بازدید
بازدیدهای دیروز: 26  بازدید
مجموع بازدیدها: 196537  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «