سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنیدم مردی از امام صادق علیه السلام می پرسید :«کسی می گوید که دوستت دارم . من از کجا بدانم که [واقعا] دوستم دارد ؟». [صالح بن حکم]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
نسیان دل(سه شنبه 93 تیر 10 ساعت 10:34 صبح )

دیر زمانیست که از حال دلم بی خبرم
طفلی  گوشه نشین و  اندوهگین است
گفت به من یک شبی:
در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل آزرده کند انجمنی را
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم
در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 19  بازدید
بازدیدهای دیروز: 62  بازدید
مجموع بازدیدها: 200056  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «