ای گم گشته پیدای من
ای دستگیری که در آغوشم می کشی
با همه نا اهلی ها
با همه دهن کجی ها
با همه بی مرامی ها
با همه ذلتم
با همه خفتم
....
دریابم از استیصال، درماندگی، واماندگی، فلاکت و بیچارگی ام
چنان خموده شدم از سنگینی معصیت که کمر راست کردن ندارم
چنان در تاریکی و ظلمت مانده ام که نوری از تو چشمانم را می آزارد
.
..
... به دادم برس