سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غیرتمند هرگز زنا نکند . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
مبارک سحر و فرخنده شب(چهارشنبه 88 شهریور 18 ساعت 9:40 صبح )

از  جایی شنیدم هر زمانی و مکانی  قدری و منزلتی دارد
چند روزیست گناه در اطراف من پرسه می زند و من به او نزدیک تر می شوم
و تا قسمتی در منجلابش فرو رفته ام
و این زمان، زمان پشیمانی است و زمان بازگشت
هر بار که اراده کرده ام این افسار و یوق بندگی ابلیس را از گردنم وا نهم
دام هایی فریبنده تر بر من عرضه می شود  و آروزهایی واهی را بر من سهل تر و دست یاب تر
این پروردگار بی همتای من
تو گواهی که این بنده رو سیاه تصمیم خود را بر ترک معصیت گرفته 
 و تو نیز در این کار مرا یاری فرما
و تو را قسم  می دهم به حق این ساعات و روزهای مبارکت 
و تو را به صاحب این  شب های سرنوشت مرا یاری فرما
و مرا رهنمون ساز
و زشتی های گناهان را بیشتر بر من نمایان ساز
و مرا نفسی عطا کن تا از سوی نفس لوامه به نفس مطمئنه راهی شوم
من برای هزارمین بار به سوی تو می آیم و چشم در مهربانی و عطوفت تو دارم
من افسار لجام گسیخته نفس را پاره کردم تا رها شوم و به سوی توپرواز کنم
و تو ای مهربان ترین مهربانان برای من بالهایی از اراده و ایمان مستحکم  و قوی عطا کن
یا رب مددی
مدد به غیر تو ننگ است


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 17  بازدید
بازدیدهای دیروز: 71  بازدید
مجموع بازدیدها: 200182  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «