سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس دانشش را افزود ولی زهدش را نیفزود، جز دوری از خدا نیفزوده است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
مرا وقتی دلی بود(سه شنبه 88 تیر 9 ساعت 9:39 صبح )

ندانستم  سبب این همه  گمراهی چیست؟
تنها می دانم که خواستم سوی نیکی ها باشم!
ولی....
هر خواستنی را  همتی باید
و تلاشی  یا شاید هم  تحمل سختی!؟
و من از همه اینها گریزانم
شاید به دلیل سستی و تنبلی من باشد؟
گویی درد را حس می کنم
اگر بتوانم خود را به سر و سامان برسانم 
و تو تنها  مرا مددی کنی 
تابتوانم در خود تغییری ایجاد کنم!  
خواهم توانست تغییراتی بنیادین بوجود آورم.
این حس پلشت که وجودم را احاطه کرده است 
این مرداب مرا هر روز خشک تر می کند.
نمی دانم
نداشتن برنامه ای و هدفی در این سفر!!
باعث رخوت و خمودی من گشته است؟
دوست ندارم احساس ضعف و بیهودگی نمایم
ولی خود این حس از فرسخ ها بیداد می کند
و طبل رسوایی را به صدا در می آورد
حس طلب یاری از تو را هم از دست داده ام 
یعنی از تو نا امید شده ام؟
نکند این هم خودش  دامی عظیم تر است؟
از درگاه تو نا امید شدن ؟
وای بر من!

مسلمانان مرا وقتی دلی بود             که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو می‌افتادم از غم              به تدبیرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین          که استظهار هر اهل دلی بود
ز من ضایع شد اندر کوی جانان              چه دامنگیر یا رب منزلی بود
هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن            ز من محرومتر کی سائلی بود
بر این جان پریشان رحمت آرید          که وقتی کاردانی کاملی بود


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 8  بازدید
بازدیدهای دیروز: 29  بازدید
مجموع بازدیدها: 200360  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «