سلام بر او
جهان پیر است و بی بنیاد ازاین فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
درستی همتای راستیست وهیچ نگهبانی بهترازآن نیست
جهان را باید حقیر دانست و پست تر ازخارو خاشاک پس از نیرنگش باید بگریخت زیرا او پیمانی که با شیفتگانش بسته بود شکست و رشته الفت را با فریفتگانش از هم گسست
زندگی یک سفر بیش نیست
پروردگارا تو در این سفر با من همراه باش و من از رنج راه به تو پناه می برم و از پریشانی جانکاه خود را به تو وامی گذارم دراین سفر با من همراه و یاری و نیز تویی که در میان یاران وبقیه ماندگاری
سپاس تو را که از راز هر چیزی آگاهی چه آغازها و پایانها
و اوست که از هر بینایی و شنوایی نسبت به همه اعلم است از درونها آگاهست هر آیینه که غربت و تنهایی به وحشت بیافکند و گرفتاری در مصیبت پیش آید درگاه او نجات بخش است
ناتوانی در آن ست که انسان از بدست آوردن دوستانی برای خود عاجز باشد و عاجزترازآن کس است که دوستانش را از دست بدهد. دوستی نعمتی الهیست با ناسپاسی این نعمت را از کف نباید داد.
اگر کسی خویش نزدیک را از دست دهد بیگانگان اطراف او جمع شوند
خوشرویی دام دوستیست و بردباری گور عیبهاست و دروغگو دوررا نزدیک و نزدیک را دور می گرداند و احمق کار سود را به زیان می کشاند و هرزه و نابکار انسان را ارزان خواهد فروخت و بخیل چیزی که بیش از همه نیاز مند تری باز می دارد