سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
مقصر منم یا دل؟(چهارشنبه 87 آذر 6 ساعت 6:10 عصر )

مقصر منم
آلوده منم به خاک ذلت نشسته منم
آن که نشسته رو به رو نه در برت
آن که سرکشی کند
پشت به تو کند منم
می دانم انسان ها جزو زیان کارانند
به بهایی اندک می فروشند دوستی تو را با هر چیز
هر چیز ناچیز
واقعا چرا با وجودی که می دانی در خسرانی باز....؟
وقتی در باتلاقی
بیشتر به سمت مرکز آن دست و پا میزنی
 رشته هایی که به سوی نجات تو دست دراز کرده اند
از چه روی بر می گردانی؟
چه می شود کرد؟
و باز در این لحظه

به مانند سایر لحظه های پیش ازین
رسیدم به مرز سرگشتگی و سرشکستگی
و تو راه را هزارباره نمایانم ساختی
ولی بی نهایت احساس شرمساری در خود دارم
که به سوی تو بنگرم
و دست تضرع به سوی دراز کنم
من مانده ام تنهای تنها
تنهای میان دشت غم ها
و چه غمی ازین عظیم تر که از تو دورم
با تو مهجورم
و
با تو مانند دشمنانم رفتار می کنم
در حالی که تو تنها به من نظر لطف داری
به من مرحمت داری
ای خدااااااااااااا
واقعا از خودم و نفسم دیگر خسته شدم
نمی گویم دیگر مرا هدایت کن
نمی گویم شفایم ده
نمی گویم نجاتم ده از خودم
تو خود آنچه برای بنده ات نیک است مقدر کن
مرا یاری ده در مقدرات.

 فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 4  بازدید
بازدیدهای دیروز: 13  بازدید
مجموع بازدیدها: 200369  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «