پیشتر که کمتر در گرداب لذائذ و دلفریبی دنیا بودم گمان می کردم بریدن و رفتن آسان است
هر روز که میگذرد به قفا به هوا به بیچارگی خود بیشتر وابسته می شوم
چرا سخت گشته چشم پوشی به هوا و هوس؟
چرا دیگر اکسیر اشک از چشمانم جاری نمی شود؟
چرا زنگار دلم چسبنده تر و محمکتر گردیده
ای دستگیر افتادگان و زمین خورده گان
دنیا و لذت های پوچش را بر من زهرتر ساز
و حلاوتو شیرتی پاک بودن را بر من بچشان
آری تو هر روز بر من بیشتر میتابی و من هر روز از تو تاریک تر می شوم
چرا اینگونه شده ام ؟
پروردگاراااااااااااااااااااااااااااااااا دست به سوی دراز و چشمانم به انتظار رحمتت
مستاصل شده ام
ای کریم ای رحیم