چون گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست
دیر زمانی است
این موقع ها که همه دعوت به مهمانی بزرگ می شوند ما جزو بی دعوتی ها هستیم
دلم می شکند و به گذشته ام و حالم می نگرم که حتما لایق این مهمانی نبوده ام
و این ادامه دارد تا...
از کم ظرفیتی و بی مایگی ذهنم خنده ام گرفته
او که خیلی رحیم است و کریم است و بزرگ است برایش کردارهای تو تاثیری ندارد در احسان و بخشش
او همیشه لطفش بر تو جاری است
تنها رفتارهای خودم باعث می شود ازاو دور شوم
حالا فهمیدم که وقتی دعوت عمومی باشد دیگرکارت دعوتی ارسال نمی شود
اکنون دانستم که باید همت کنم و خودم را مهیا سازم
من باید خود را اماده کنم برای مهمانی اش
نیمی بیشترازمهمانی گذشته و من همچنان در عقب گردم و در زیان
واقعا خسته شدم از این همه خسران
ای صاحب و ای مالک و ای نگهبان من
مرا به واسطه بخشندگیت و عطوفت
مرا به خاطر جهالتم و گمراهی و سیاهی
نیستی ام را هستی بخش
و سینه شرحه شرحه زهر الوده ام را التیام بخش
ای مهربان ترین مهربانان