سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دست شدن دوستان ، غربت است . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
ناگفتنی(دوشنبه 88 بهمن 12 ساعت 10:15 صبح )

باز اومدم آبرو داری کنی

چند وقتیست دیگر مرا به خود وا نهادی  و من سر به پایین و مشغول همچنان
هر چقدر  فکر میکنم می بینم با وجوی که به تو نظر نمی کنم ولی تو باز مرا میپایی  و حواست بر من جمع است .
خوب بالاخره تو بایدبا همه فرق داشته باشی  ای مهربان ترین مهربانان
میگی این بنده نادان من!
 بببینم آیا سرشو بالا میبره منو بببینه؟
 که بهش لطف دارم؟
اما چه بگویم از این بی مایه بنده
میگی انقدر بهش حال می دم انقدر بهش نعمت می دم که شاید فکر کنه این همه رحمت از کجا میاد؟
ولی افسوس عوض اینکه به باغ نگه کنم به میوه می نگرم
می بینی فکر می کنم خیلی در خودم فرو رفتم  حتی بعد مدت ها که اومدم باهات حرف بزنم حرفی ندارم بگم
چی بگم اخه؟
خودمم نمی دونم ؟
ولی تو که عالمی و میدانی
به من نظر کن مثل همیشه
دست بی جانم را بگیر و جانی بر من بر دم


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 13  بازدید
بازدیدهای دیروز: 12  بازدید
مجموع بازدیدها: 200408  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «