زیاد می بینم و بسیار می شنوم و خیلی می خوانم در همه جا از عشق
و دم زدن از آن و لاف عاشقی و معشوقی
و باز می بینم می شنوم و می خوانم
بی وفایی و جدایی و نفرت را
علت ها و معلول ها را
به چه چیز عشق می ورزیم؟
عاشق چیستیم؟
معشوق کیست؟
عشق به عدم؟ عاشق موجودیتی که اختیاری بر وجودش ندارد؟
گیریم که عاشق بهترین انسان روی زمین
وقتی به هر دلیلی قهری یا جبری از تو جدا شود
فراق می ماند و جدایی اندوه
عشقی که تو هیچ در آن
جایی نداری
با احترام برای همه آنان که عاشقند و عشقی زمینی دارند
ولی این نظر من است
عشق اوست و ذاتش از عشق است
نه عدم دارد و نه نیستی
و همه اختیار و قدرت بر دست اوست
و اوست که عشق زمینی سایه ای از او گشته است
و تجلی گشتی و نوری از انوارش است