سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گناه نتوانستن کردن ، گونه‏اى از ترک گناه است . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
بیچارگی(دوشنبه 89 شهریور 1 ساعت 6:51 عصر )

سلام بر آگاه و دانا بر همه دانایی ها
هر چه تلاش کردم ندامت خود را به کلامی دیگر آغاز کنم میسر نشد و زبان در کام لال ماند.
پس با مدد از خودت لب به شکوه می گشایم 
چند صباحی بود من ابلیس در صلح بودیم او از دور سنگی می انداخت و من ازدور سری برای او می جنباندم
هرکس از پی خود.تا...
باز  همه رو به مهمانی دعوت کردی و ما هم که روال سال های قبل بی دعوت امدیم، طبق عادت. بی توشه
گفتم خوب حالا که چند زمانی است مسیرم روی طنابه نه اینور سقوط می کنم  نه اینکه توان دارم برم اون وری
پیش خودم گفتم خوبه که لااقل اون وری نیستم که بیافتم توی قهقرا. فعلا روی همین مو حرکت کنیم تا ببینیم چه شود؟

میدونی خودم از خودم خسته شدم دیگه
دیگه  چه جوری ازت کمک بخوام؟
خود ابلیس بدبختم هم حیرون شده از من و کارهام
بهم گفت: ببین! من تو این ماه تو غل و زنجیرم .
دور و بر من آفتابی نشو.
اخرشم گند کاری هاتو نیانداز گردن من.

و..دیگه خودت باقیشو میدونی
ما هم که هر وقت بند رو اب میدیم می ایم سراغت
دیگه حتی نمی تونم و شرم دارم که باهات حرف بزنم
خودت همه رو شفا بده
منم شفا بده

این چند روز مونده رو نظری کن به من
التماس میکنم به درگهت
زار میزنم و قسمت میدهم تو را به حریم کبریائیت
تو را به آبروری کسانی که در نزد تو صاحب آبرو هستند
مرا انچنان کن که خود دانی

یا الرحم االراحمین من
تو خود میدانی  که من تحمل قهر نگاهت را ندارم
تو خود اگاهی که من توان عذاب تو را ندارم
من ضعیف و نحیف بر بیچارگی ام اگاهم
خودت به من رحم کن

 


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 22  بازدید
بازدیدهای دیروز: 62  بازدید
مجموع بازدیدها: 200059  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «