ای وای من
ای وای بر نفس سرکش من
در همه حال از حقیقتی دم می زنم که از آن مهجورم و ایمانی محکم بدان ندارم
و این حقیقت سفر است
چرا که در ظاهر خود را برای رو به رو شدن با آن آماده می کنم بدون اینکه توشه ای برای آن سفر اندوخته باشم
و این فریب خود باعث شده چشم هایم را ببندم و دچار رخوت شوم و هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت حال ننمایم
این خمودگی و سستی برای من موجب شده هر روز بیش تر از پیش از تو دور شوم و هر روز سنگینی معصیتی که بر دوشم است سنگین تر و هر روز زانوان من ناتوان تر برای تحمل این بار
من افسار این نفس را بر خود وا نهاده ام و او مرا ابلیس وار به هر سو می کشد
به هزاران راه تو در تو قدم نهادم تا شاید فرجی شود برای رهایی ولی آن راه ها بن بست بود
باز به آن راه همیشگی رسیدم
همان که گفتی گر صد بار توبه شکستی باز آی
من باز آمدم با توبه ای دگر
و استغفاری دگر
و دست نیاز و کمک به ذات بلند مرتبه
برای پاس نگه داشتن از این توبه
باید دور شوم از این دام های دل فریب دنیا
و باید قیام کنم در برابر این بندها . خود را از آن رها سازم
در نهایت برای پرواز باید از این نفس سرکش پیاده شد
پروردگار بی همتای من
آنچنان که درهمه حال مرا نیکو داشته ای
و بر رسوایی های من پرده پوشی کرده ای
ای که در همه آشفتگی ها به داد من رسیدی
ای پاکترین پاکیزگی ها مرا پاک گردان تا زلالی درگاهت را درک کنم
ای مهربان ترین مهربانان