سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
یک نامه به دوست(یکشنبه 87 شهریور 24 ساعت 6:45 عصر )

سلام

که اسم خودته

دوباره چی شده باز؟!

هزار باره ازهمه جا مونده اومدم در خونه خودت که خیلی کریمی تنها شدم و تازه یادت افتادم وای که من چقدر بد شده دلم؟ تو خوشی هام فراموشت می کنم تو وا موندگی هام میام سراغت همه فانی و بقا پس توراست

همه یه جایی تنهام میزارن من میمونم و خودم و کوهی از تنهایی

میدونی ؟! وقتی که به خوشی هام فکر می کنم می بینم که هیچ کدومش دوام نداره واقعا

سریع تموم میشه و ازش اثری نمی مونه بعضی هاشم اثرش برام غم داره

چرا وامونده ام؟

می دونم برای اینکه ..   ناسپاسم

ادعای معرفت دارم لااقل پیش خودم برای کسانی که مثل خودم هستن، از خیلی جهات مثلا باهاشون رفاقت می کنم اگه می تونستم با خودت رفاقت کنم چی می شد؟

 وای بر من

وای؟

ولی چی کنم اراده ندارم؟

ظرفیتشو ندارم که باهات بیام ....

هی مارو تحویل میگیری ما خودمونومی گیریم گم می کنیم

خنده داره که وقتی چیزی نیستی و هیچی تو چنته نداری خودتم بگیری

واقعا .. . وقتی فکر می کنم خنده ام می گیره چه خنده ای؟

خنده تلخ

خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است کارم از گریه گذشته است بدان می خندم

چقد دلم برات تنگ شده بود

میدونستم از دور هوامو داری

ولی خیلی شرمندتم خیلی

خیلی خیلی

و خیلی

به حدی که حتی روم نمیشه که باهات حرف بزنم

ولی بنده ات گستاخ تر ازین حرفاست

بازم ریا! بازم دروغ اگه شرمنده می شدم پس چرا انقدر نافرمانی؟

بابا چه جوری بهت بگم من بیچاره ام؟

من نمی خوام بی معرفت باشم

به اسمت قسم

ولی چیکار کنم زود فریفته میشم به هیچ

زود کبریاییتو فراموش می کنم موندم موندم وبازم موندم .........

تورا به آبروی کسانی که پیشت اعتبار دارند، خطاهای منو خیلی کمتر از اونی که هست و کارهای دل برای خودتوخیلی بیشتر از اونی که هست حساب کن . کم ما رو زیاد و زیاد مارو کم حساب کن

میدونی خودت که من همیشه دوست دارم پیشت بیام ولی نه با سر افکندگی

ما که پیش خودت آبرویی نداریم لا اقل پیش اولیات چهره مارو شرمسار نکن

وفتی فکر می کنم که با وجود این همه کس چقد تنهام دلم خیلی می گیره

کس بی کس تویی ما مونده بی کس

از طلوع صبح

از بین حیات و ممات

چه لذتی داره پاک بودن و پاک ماندن

خودمونیم اول صبح ها عشق بازی عالمی داره

اون زمون جدا ازین عالم خاکی می شم

یاد بچگی هام میافتم

که زلال بودم

سینه من جلا داشت و روحم صفا

کاشکی میتونستم برگردم به اون

افسوس

که کم کم نقطه سیاه لک انداخت تو دلم، گل آلود شد زلالی

نمی دونم فقط ازت یاری می خوام منو آنچنان ساز که خود می پسندی

و مرا دور ساز از آنچه که مرا از تو دور می سازد

وآشنایم کن با آنچه که مرا با تو آشناتر می سازد

یادمه یه زمونی

زمانی من و تو عهدی داشتیم

و من عهد شکنم

میدونم مقصرش دل سیاهمه

من تنهای تنهام و دلم گرفته و غمینه و شکسته....

مگه نگفتی که انا فی قلوبهم منکسره؟

من در درون دلهای شکسته جای دارم

نظری بر من کن

آنچنان که خود عالمی

و مرا یاری کن تا سر افکنده نشوم

 


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 26  بازدید
بازدیدهای دیروز: 35  بازدید
مجموع بازدیدها: 196943  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «